رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 28 روز سن داره

شاه نی نی

تکان تکان

حرف های مامانی : این روزا وقتی برات آهنگ های موتزارت رو میذارم احساس میکنم ته دلم خالی و پر میشه احساس میکنم داری کم کم تکونهاتو شروع میکنی. دوست دارم بهم لگد بزنی دلم میخواد از سلامتیت مطمئن بشم . عزیزم زودتر زودتر .
30 آبان 1391

هفته ی بیستم

  هفته ی بیستم   کودک شما چگونه تغییر می کند؟ وزن كودك شما به 320 گرم رسيده است. طول بدن او نيز از فرق سر تا باسن برابر 16.5 سانتي متر و از فرق سر تا پاشنه پا به صورت كشيده و صاف حدود 25 سانتي متر است. (در بيست هفته اول طول بدن كودك را از سر تا باسن محاسبه مي كنيم. بعد از آن طول بدن او را از سر تا نوك انگشتان پا محاسبه مي كنيم. زيرا در بيست هفته اول پاهاي كودك خميده شده و در مقابل نيم تنه بالايي او قرار گرفته اند و به سختي مي توان طول آنها را اندازه گرفت). يك ماده چرب و سفيد رنگ بنام ورنيكس تمام بدن كودك را مي پوشاند تا از پوست او در مدت طولاني غوطه ور بودن در مايع آمنيوتيك محافظت كند. اين پوشش نرم و ليز حركت كودك در مجراي ...
29 آبان 1391

انتظار روی ماهت

 حرف های مامانی : این روزها مامانت قلنبه تر شده و به قول خانم دکترت گرد شده . کم کم سوزش معده و کمر درد هام هم شروع شده مامانی . شب ها هم که نمیتونم خوب نفس بکشم و سینه ام صدا میده . بابات امروز میگفت کیف میکردم صدای نفس هاتو گوش میدادم که اینطور عمیق خوابیدی. نمیدونی که من و بابات چقدر همو دوست داریم .چهارشنبه باپدرت میریم سونو برای تعیین جنسیتت عزیزم. نمیدونم دخملی یا پسمل؟ امیدوارم هر چی هستی سالم و صالح باشی و برای من و بابائیت خیر و برکت به همراه بیاری. منتظر دیدن روی ماهت هستم عشق کوچولوی من و بابا .
28 آبان 1391

سرما خوردگی در شب تولد بابا

امان از این سرما خوردگی که بی موقع اومد سراغ مامانم . تازه با این که واکسن آنفولانزا زده بود اما بازم مبتلا شد . حالا بابام هم داره میبرتش شمال و به مامان فرصت داده که تا شب با خوردن شلغم و لیمو شیرین و سوپ  خوب شه . اما مگه خوب میشه . بینی که کیپه و بدنشم درد میکنه . به هر حال شب تولد باباست و من خیلی خوش حالم از این که بابایی جونم تولدشه . مامانیم براش یه سوئی شرت خوشمل خریده با یه دسته گل کوچولو و ناز . مامان بزرگ و خاله ایم هم براش کادو گرفتن . بابایی دوستت دارم و این متن رو از اینجا تو دل مامانیم برات میفرستم تا تولدت رو تبریک گفته باشم . ایشالله سال دیگه سه تایی با هم جشن میگیریم .       چه لطی...
18 آبان 1391

آزمایشات غربالگری 2

مامان رفت دکتر وجواب آزمایشات غربالگری دوم رو برد که همه اش خوب بود . مامانی صدای قلبم رو هم شنید و از دکتر خواست تا دفعه ی بعد بابائیم رو بیاره تا صدای قلب منو بشنوه . مامانی چون حالش خیلی بد بود دکتر بهش سرم داد و کلی آمپول های دردناک اما تا دو روز حالش خیلی بد بود. الانم که فشارش پائینه و سر درد های شدید داره . دو هفته دیگه میره سونو برای جنسیت . مامان دیشب برام کلی موسیقی گذاشت و من گوش کردم . مامان موهاشو کوتاه کرد وبابائی خیلی خوشش اومد. ...
10 آبان 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد